بسیاری از نصوص تکلیفی وجود دارد که معمولاً در نگاه اولیه چنان به نظر میرسد که خطاب مخصوص حاکمان و مقامات اجرایی و قضایی و قانونگزاری است. یعنی از مسائل اختصاصی حکومت است مانند نصوص متعلق به برپایی عدل و داد، جهاد و قتال، اجرای حدود، قضاوت، سازماندهی زکات و امور مربوط به خانواده و جامعه. ما انکار نمیکنیم که حکومت وظایف ویژهای دارد و مسؤولیتش در این امور بیش از دیگران است. اما من میگویم: خطاب در این مسائل اساساً و در درجهی اول متوجه امت و جماعت مسلمانان است و با توجه به این اصل یا از رهیافت این اصالت وظیفهی اختصاصی باید به اندازهی مصلحت و ضرورت باشد در حدی که جماعت با توجه به سازماندهی و تفویض امر بر اساس جزئیات متعارف صلاح میبیند. دلیل این امر خطاب شرعی در مسائل عمومی است. در بیشتر تکالیف شرعی خطاب متوجه جماعت مسلمانان است؛ ندا برای عموم مسلمین است نه حکام. به عبارتی امت مورد خطاب است نه ائمه؛ اما ائمه و کسانی که در حکم آنها هستند جزء امت هستند و از لابلای آن مورد خطاب قرار میگیرند. در این مثالها دقت کنیم تا ببینیم مخاطب کیست و منظور چه کسی است:
«شَرَعَ لَكُم مِّنَ الدِّينِ مَا وَصَّىٰ بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَىٰ وَعِيسَىٰ ۖ أَنْ أَقِيمُوا الدِّينَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِيهِ» (الشورى: ١٣).
از [احكام] دين، آنچه را كه به نوح در باره آن سفارش كرد، براى شما تشريع كرد و آنچه را به تو وحى كرديم و آنچه را كه در باره آن به ابراهيم و موسى و عيسى سفارش نموديم كه: دين را برپا داريد و در آن تفرقهاندازى مكنيد.
«وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا» (آل عمران: ١٠٣).
و همگى به ريسمان خدا چنگ زنيد، و پراكنده نشويد؛
«وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ۚ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَيُطِيعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ» (التوبة: ٧١).
و مردان و زنان با ايمان، دوستان يكديگرند، كه به كارهاى پسنديده وا مىدارند، و از كارهاى ناپسند باز مىدارند، و نماز را بر پا مىكنند و زكات مىدهند، و از خدا و پيامبرش فرمان مىبرند
«وَأَنكِحُوا الْأَيَامَىٰ مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ»(النور: ٣٢).
بىهمسران خود، و غلامان و كنيزان درستكارتان را همسر دهيد.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا جَاءَكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ»(الممتحنة: ١٠).
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، چون زنان با ايمان مهاجر، نزد شما آيند آنان را بيازماييد.
«وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا»(المائدة: ٣٨).
و مرد و زن دزد را به سزاى آنچه كردهاند، دستشان را ببريد.
«الزَّانِيَةُ وَالزَّانِي فَاجْلِدُوا كُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِائَةَ جَلْدَةٍ» (النور: ٢).
به هر زن زناكار و مرد زناكارى صد تازيانه بزنيد،
«وَالَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً» (النور: ٤).
و كسانى كه نسبت زنا به زنان شوهردار مىدهند، سپس چهار گواه نمىآورند، هشتاد تازيانه به آنان بزنيد.
«وَاللَّاتِي يَأْتِينَ الْفَاحِشَةَ مِن نِّسَائِكُمْ فَاسْتَشْهِدُوا عَلَيْهِنَّ أَرْبَعَةً مِّنكُمْ ۖ فَإِن شَهِدُوا فَأَمْسِكُوهُنَّ فِي الْبُيُوتِ حَتَّىٰ يَتَوَفَّاهُنَّ الْمَوْتُ أَوْ يَجْعَلَ اللَّهُ لَهُنَّ سَبِيلًا * وَاللَّذَانِ يَأْتِيَانِهَا مِنكُمْ فَآذُوهُمَا» (النساء: ١٥ – ١٦).
و از زنان شما، كسانى كه مرتكب زنا مىشوند، چهار تن از ميان خود [مسلمانان] بر آنان گواه گيريد؛ پس اگر شهادت دادند، آنان [=زنان] را در خانهها نگاه داريد تا مرگشان فرا رسد يا خدا راهى براى آنان قرار دهد. و از ميان شما، آن دو تن را كه مرتكب زشتكارى مىشوند، آزارشان دهيد.
«وَإِن طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا ۖ فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّىٰ تَفِيءَ إِلَىٰ أَمْرِ اللَّهِ ۚ فَإِن فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا ۖ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ» (الحجرات: ٩).
و اگر دو طايفه از مؤمنان با هم بجنگند، ميان آن دو را اصلاح دهيد، و اگر [باز] يكى از آن دو بر ديگرى تعدّى كرد، با آن [طايفهاى] كه تعدّى مىكند بجنگيد تا به فرمان خدا بازگردد. پس اگر باز گشت، ميان آنها را دادگرانه سازش دهيد و عدالت كنيد، كه خدا دادگران را دوست مىدارد.
«وَلَا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ قِيَامًا وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُوا لَهُمْ قَوْلًا مَّعْرُوفًا» (النساء:٥).
و اموال خود را -كه خداوند آن را وسيله قوام [زندگى] شما قرار داده- به سفيهان مدهيد، و[لى] از [عوايد] آن به ايشان بخورانيد و آنان را پوشاك دهيد؛ و با آنان سخنى پسنديده بگوييد.
در تمام این نصوص و موارد مشابه آن مخاطبی به نام حکومت، خلیفه، دولت، امارت یا فلان مجلس وجود ندارد بلکه خطاب برای امت و عموم مسلمانان است. این اصل در تمام خطابهایی که با صیغهی «یا أیها الذین آمنوا» آمده است کاملا آشکار است.
حتی اصل عبادات که اساسا عبارت است از بندگی برای خدای متعال و بر نیت درونی فرد استوار است و به وجدان او بازمیگردد هم ابعاد اجتماعی متعددی دارد. امر به این عبادات با صیغهی جمع آمد است و انجام آنها در اصل و اساس به صورت جماعت است و برپایی آنها وسایل و امکاناتی و شروطی میخواهد که به همکاری و اقدام جمعی نیازمند است.
به عنوان مثال در امر به نماز و زکات بیشتر جماعت مؤمنان مورد خطاب است: «وأقيموا الصلاة وأتوا الزكاة» (بقره: ٤٣) ادای نماز یک کار جمعی است که شمار زیادی از مسلمانان اعم از زن و مرد در آن شرکت میکنند و این عمل گروهی و جمعی بیش از دیگر کارها در زندگی تکرار میشود. در هر نماز فرد برای خود و بندگان صالح خدا دعا میکند: "السلام علينا وعلى عباد اللّه الصالحين"
زکات پیوند محبت و برادری بین ثروتمندان و نیازمندان مسلمان را محکمتر میکند. به همین خاطر در حدیث نبوی آمده است: «تؤخذ من أغنيائهم وترد على فقرائهم» زکات از ثروتمندان مسلمان گرفته میشود و به فقرای آنان داده میشود.
روزه عبادتی است که بیش از دیگر عبادات ماهیت خفا و پنهانی دارد با این حال زمان آن در یک ماه مشخص قرار دارد؛ این عبادت هم دارای ابعاد اجتماعی است که در تمام جوامع اسلامی دیده میشود. اگر روزهی فردی مطلوب بود هر فرد بایست ماه و روز خود را انتخاب میکرد.
بُعد اجتماعی عبادت در ارکان حج قویتر و آشکارتر است خواه در خطاب: «وأذن في الناس بالحج» (حج: ٢٧) «ولله على الناس حج البيت» (آل عمران: ٩٧) یا در انجام آن. در تمام مراحل حج حکومت تنها نقش مددکار را دارد و عهدهدار وظایف تکمیلی، توجیه و راهنمایی است. حج منوط به اقدامات حکومتی حتی تشویق و مساعدت آن نیست. حکومتهایی هستند که برخی از این شعائر را تعطیل کردهاند اما ملتهای مسلمان همواره این موانع را دفع و از آن عبور کردهاند همچنان که با موانع درونی و غیره مبارزه میکنند. امت و ملتها چه به مسؤولیت خود عمل کنند یا کوتاهی داشته باشند، بزرگداشت شعار دینی و محافظت از آنها و فراهم کردن امکانات و دفع موانع از مسؤولیتهای آنان است خواه حکومت وجود داشته باشد یا نداشته باشد کمک کند یا مخالفت کند.
حمایت از دین و حمل رسالت دینی و چند نکته
نخست: در ذهن مردم چنان جا افتاده است که حمایت از دین و انجام دعوت دینی و حمل رسالت دین بر عهدهی حکومت و علما است. بسیاری از علما هم بر این باورند که دعوت دینی به اذن و اجازه و مساعدت حکومت بستگی دارد. بنابراین کار را به حکومت سپردهاند و تا حد زیادی مسؤولیت را متوجه حاکمان میدانند. این تفکر در درجهی نخست معنی دین را خدشهدار و وضعیت آن را دگرگون میکند و این مقاله گوشهای از اشکالات آن را بیان میکند.
دوم این که حکومت به تنهایی از انجام این کار بزرگ ناتوان است بلکه حتی نمیتواند طرف اصلی آن باشد.
سوم: حکومتها در بسیاری از اوقات شایستگی این کار را ندانرد یا تمایلی به انجام آن ندارد. بلکه گاهی بر ضد آن عمل میکنند و به دلایل زیادی که به سیاست داخلی و خارجی باز میگردد با انجام آن مخالفت میکنند.
خدای متعال عموم مؤمنان و مسلمانان را در این باره مورد خطاب قرار میدهد و امانت و مسؤولیت را بر گردن آنان میاندازد؛ در این زمینه حاکمان را خطاب نمیکند؛ کار به علما یا ثروتمندان هم نمیسپارد. میفرماید:
«قل هذه سبيلي ادعوا الى اللّه على بصيرة أنا ومن اتبعني» (يوسف:١٠٨)
بگو: اين است راه من، كه من و هر كس (پيروىام) كرد با بينايى به سوى خدا دعوت مىكنيم.
«يا أيها الذين آمنوا هل ادلكم على تجارة تنجيكم من عذاب أليم / تؤمنون باللّه ورسوله وتجاهدون في سبيل اللّه بأموالكم وأنفسكم ذلكم خير لكم إن كنتم تعلمون
.. يا أيها الذين آمنوا كونوا أنصار اللّه…» (صف: ١٠ – ١٤)
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، آيا شما را بر تجارتى راه نمايم كه شما را از عذابى دردناك مىرهاند؟
به خدا و فرستاده او بگرويد و در راه خدا با مال و جانتان جهاد كنيد. اين [گذشت و فداكارى] اگر بدانيد، براى شما بهتر است.
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، ياران خدا باشيد...
بنابراین در رابطه با دعوت دین همهی امت مسؤول هستند زیرا:
یکم: دعوت اسلامی و رساندن پیام آن به مردم وظیفهی یکایک پیروان خاتم پیامبران است همچنان که خود او هم موظف به انجام این کار بود. هر کس ادعا کند که کار به فرد خاصی اختصاص دارد و استثنایی در کار است باید دلیل داشته باشد. در امر نصرت دین الهی و جهاد و فداکاری مالی و جانی هم همین رویه حاکم است. در این رابطه نیز خطاب تنها متوجه علما و حکام و یا فاتحان و فرماندهان لشکرها نیست بلکه متوجه همهی اهل ایمان است.
دوم: امانت سنگینی مانند حفظ دین و پاسداری از مقدسات بزرگتر و مهمتر از آن است که یک یا دو گروه از امت عهدهدار آن باشند. اگر این گروه دچار ضعف و سستی شود یا از نظر تعداد و ابزار کم داشته باشد یا منحل شود تکیلف چیست؟ اما وقتی برای ادای این امانت خطاب متوجه تمام امت باشد و یکایک مؤمنان اعم از زن و مرد و فقیر و غنی و تاجر و صنعتگر و حاکم و محکوم مسؤول این کار باشند، دایرهی حمل امت و پاسداری از آن بسیار وسیع و متنوع خواهد بود. امت هر چند به رنج و سختی و مصیبت گرفتار شود فرصت جبران و رشد دوباره همواره باقی است به همین خاطر جهاد تا روز قیامت میماند و گروهی از امت تا روز قیامت بر حق پایبند هستند و این در بدترین شرایط است.
سوم: سپردن این امانت سنگین و بزرگ به حکومت مخصوصاً زمانی که حکومت منحرف باشد و فساد در آن فراگیر شود، آن را شدیداً در معرض خطر قرار میدهد و نمونهی آن در تاریخ کم نیست. چنین حکومتی چگونه میتواند از دین حمایت کند و آن را به جهانیان برساند؟ یا زمانی که حکومت غرق در جنگهای داخلی باشد و با خطر فروپاشی و تجزیه روبرو شود تکلیف چیست؟
وضعیت امت در ارتباط با حفظ دین به همان گونهای است که خدا وعده داده است؛ امت با بلای فراگیر از بین نمیرود و دشمنی بر آن مسلط نمیشود که آن را نابود و ریشهکن کند. آری گاهی بخشهایی از امت آسیب میبیند اما خیرات و برکات آن باقی میماند.
نظرات